روانشناسی واندیشه طلایی روانشناسی,آرامش,ازدواج, موفقیت,زنان,مردان
| |||
|
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
افسردگی محرکهای زیادی دارد: ضربهروحی، مشکلات مالی، سوگ از دست دادن عزیزان و بیماری نمونههایی از این عوامل هستند. اگر افسرده هستید و هیچ کدام از اینها در مورد شما صدق نمیکند، تعیین دلیل خاص برای افسردگی کمی دشوار است. درواقع، ممکن است افسردگی تان دلیل خاص و مشخصی نداشته باشد. در زیر به برخی از علتهای تعجبآور افسردگی اشاره میکنیم. 1. فعالیت بیش از حد در فیس بوک وقت زیادی را در اتاق های گفت و گو و وب سایتهای اجتماعی میگذرانید؟ نتایج تحقیقات نشان میدهند که فعالیت در این اتاق ها و شبکه های اجتماعی میتواند با افسردگی مرتبط باشد. معتادان به اینترنت با ارتباطات انسانی واقعی در کشمکش هستند و معمولا نگاه شان به دنیا غیر واقعی است. برخی متخصصین حتی آن را " افسردگی فیس بوکی " مینامند. در یک تحقیق که در سال 2010 انجام گرفت، محققان دریافتند که حدود دو درصد از افراد بین 16 تا 51 سال بیش از اندازه در اینترنت حضور دارند و در معرض افسردگی قرار دارند. 2. اتمام برنامه تلویزیونی یا فیلم وقتی چیز مهمی تمام میشود، مثل یک برنامه تلویزیونی، فیلم یا بازسازی خانه، میتواند در برخی افراد سبب ابتلا به افسردگی شود. در سال 2009 برخی طرفداران فیلم آواتار احساس افسردگی و حتی میل به خودکشی داشتند، چون دنیای ساختگی فیلم واقعی نبوده است. واکنش مشابهی نیز در مورد تماشاگران فیلم های هری پاتر نیز گزارش شده است. خیلی وقت است دود کردن سیگار یکی از عوامل افسردکی معرفی شده است. افرادی که در معرض افسردگی قرار دارند بیشتر به دود کردن سیگار روی میآورند. اما گفته میشود نیکوتین بر فعالیت انتقال دهندههای عصبی در مغز اثر میگذارد و موجب بالا بردن سطح دوپامین و سروتونین (که مکانیزم عمل داروهای ضدافسردگی نیز هست) میشود.
4. بیماری تیروئید وقتی غده تیروئید نتواند هورمون تیروئید کافی تولید کند، به آن کمکاری تیروئید گفته میشود که افسردگی یکی از علائم اش است. این هورمون چند کاره است اما یکی از مهمترین وظایف آن انتقال دادن پیام های عصبی و تنظیم سطح سروتونین بدن است.
5. اختلالات خواب تعجب آور نیست کمبود خواب میتواند منجر به آسیب پذیری شود اما میتواند احتمال بروز افسردگی را نیز افزایش دهد. در یک تحقیق که در سال 2007 انجام گرفت مشخص شد وقتی شرکت کنندههای سالم تصاویر ناراحت کننده مشاهده کردند، فعالیت مغزی شان بیشتر شد و بی خواب شدند. این واکنش درست شبیه واکنشی است که افراد افسرده نشان می دهند. اگر به اندازه کافی نخوابید، وقت کافی برای استراحت کردن و ترمیم شدن دوباره سلولهای مغزی نداشته و مغز خوب کار نخواهد کرد و افسردگی نمایان می شود. 6. هوای گرم تابستان اختلال عاطفی فصلی بیشتر با افسردگی زمستانی شناخته شده است که افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. اما برای تعدادی از این افراد، این نوع افسردگی در تابستان اتفاق میافتد.
7. محل زندگی بحث بر سر این که زندگی شهری بهتر است یا روستایی بحثی بیپایان است اما تحقیقات نشان داده افرادی که در شهر زندگی میکنند تا 39 درصد بیشتر در معرض اختلالات روحی هستند تا آنها که در نواحی روستایی زندگی میکنند. تحقیقی که در سال 2011 انجام گرفت، برای این مسئله توضیح ارائه میدهد: شهرنشینان در بخشی از مغز که اضطراب را تنظیم و تعدیل میکند فعالیت بیشتری دارند. مقدار بیشتر اضطراب میتواند موجب اختلالات روانی شود. میزان افسردگی در کشورها و شهرهای مختلف نیز متفاوت است. افسردگی در برخی کشورها شایعتر است. صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد ۱) اجرا بزرگترین مساله مطرح نشده در مدیریت امروز است و نبود آن بزرگترین مانع موفقیت و بیشتر ناکامیهایی است که به اشتباه به گردن علل دیگر گذاشته میشود. ۲) شرکتهایی که برای کارهای درست وقف شدهاند و برای مسوولیتهای اجتماعی خود تعهدنامهای دارند که براساس آن کار کنند سودآورتر از آنهایی هستند که این کارها را نمیکنند. ۳) به جای پرداختن به برنامهء استراتژیک, به تفکر و ایدههای استراتژیک روی آورید. ۴) در بازاریابی نوین (بازاردانی)به جای داشتن سبد محصولات باید به داشتن سبد مشتریان توجه داشت. ۵) رمز برد و پیروزی روشن است: بکوشیم تا در یک زمینه دوبار بازنده نشویم. ۶) انسان در بازی گاهی میبرد و گاهی چیز یاد میگیرد. ۷) هنر بازاریابی امروز ,فروش یخچال به اسکیمو نیست, بلکه اسکیمو را به عنوان یک مشتری خشنود همواره در کنار داشتن است. ۸) مشتریان زبان گویایی دارند, اگر بیواسطه با آنها در ارتباط بوده و گوشی شنوا داشته باشیم میتوان از ایشان چیزهای زیادی یاد گرفت. ۹) مسیر ناهموار تحول باید بهکوشش خود مدیر پیموده شود, زیرا تحول چیزی نیست که مدیر فرمان دهد و دیگران اجرا کنند. ۱۰) به جای شغل, در پی مشتری باشید, اگر انسان بتواند محصولی عرضه کند که خواهان داشته باشد, از بیکاری نجاتیافته است. ۱۱) دنیا را دوگونه میتوان تغییر داد: با قلم(کاربست اندیشه) و با شمشیر (کاربست زور) ۱۲) میتوان مدیر مردم نبود ولی آنان را دوست داشت,اما بدون عشق به مردم نمیتوان آنها را مدیریت کرد. ۱۳) مدیریت یعنی هنر جلب پیروی داوطلبانهء دیگران. ۱۴) موفقیت اغلب باعث غرور شده و غرور باعث شکست میشود. ۱۵) برای پیروزی ابلیس, کافی است آدمهای خوب دست روی دست بگذارند. ۱۶) هزینهء به دست آوردن یک مشتری تازه, حداقل پنج برابر هزینه خشنود نگهداشتن مشتریان کنونی است. ۱۷) هر کس میتواند سررشته کار خویش را به دست گرفته و آن را به مسیر دلخواه ببرد. ۱۸) مدیریت هنر گوش دادن به دیگران است. چنانچه به سخنان کسی خوب گوش فراندهید, نمیتوانید درون او را بشناسید. ۱۹) توان یادگیری و به کار بستن با شتاب آموختهها, بزرگترین امتیاز رقابتی را در اختیار سازمان میگذارد. ۲۰) اولین روش برآورد هوش یک فرمانروا این است که به آنهایی که در اطرافش گرد آمدهاند بنگریم. ۲۱) اگر بتوانید همهء کارکنان یک سازمان را به سوی یک هدف مشترک بسیج کنید, در هر رشته و در هر بازار و در برابر هر رقیبی, در هر زمانی موفق خواهید شد. ۲۲) بیشتر انسانها ترجیح میدهند بمیرند اما فکر نکنند, خیلیها هم فکر کردن را بر مرگ ترجیح میدهند. ۲۳) مدیر عامل آگاه کسی است که به جای رویینتن شدن, به همکاران خود اعتماد کند. ۲۴) تمایز یک محصول باید در راستای ذهنیت مصرفکننده صورت گیرد, نه مخالف آن. ۲۵) در طول تاریخ بیشتر کامیابی در دستیابی به منابع طبیعی مانند زمین, طلا و نفت بوده است, اما اکنون ناگهان ورق برگشته و دانش به جای آن نشسته است. ۲۶) در بیشتر موارد, کشورهای فقیر از نظر داراییها ، ثروتمند اما از نظر سرمایه فقیرند, دارایی را نمیتوان تبدیل به سرمایه کرد مگر آن که قانون حاکم باشد. ۲۷) آنهایی که از جای خود میجنبند, گاهی میبازند و آنهایی که نمیجنبند, همیشه میبازند. ۲۸) اگر همه چیز مهم باشد, پس بدان که هیچ چیز مهم نیست. ۲۹) مدیران پیروزمند دنیای امروز, رمز پیروزی سازمان خود را بهرهمندی از انسانها فرهیخته میدانند. ۳۰) حداکثر شادی و خشنودی انسانها زمانی به دست میآید که در شغل هم راستا با شخصیت (هوشمندی)خود, به کار گمارده شوند. ۳۱) نقش مدیر این است که به درون فرد نفوذ کند و هوشمندی بیهمتای او را کشف کند و به عملکرد تبدیل نماید. ۳۲) مدیران برجسته نه تنها تفاوت کارکنان را میپذیرند, بلکه بر این تفاوتها سرمایهگذاری میکنند. شاگرد تنبل, احمق یا ضعیف وجود ندارد, تنها چیزی که وجود دارد معلم خوب یا ضعیف است. ۳۴) زندگی ارزشمندتر از آن است که تنها به امید فرارسیدن دوران بازنشستگی کار کنیم. ۳۵) نه پیروزی پایدار است و نه شکست مرگآور. ۳۶) به کارکنانتان بگویید هیچگاه اجازه ندهند قربانی واقع شوند; اما اگر چنین احساسی دارند بهتر است بروند جای دیگری کارکنند. ۳۷) صدای کردار, از صدای گفتار بلندتر است. ۳۸) هرگاه در بازی شطرنج در حال باختن هستم, به طور پیوسته از جای خود بلند شده و سعی میکنم صفحه را از پشت سر رقیبم نگاه کنم, آن گاه به حرکتهای احمقانهای که انجام دادهام پی میبرم. ۳۹) دانستن کافی نیست, باید اقدام کرد. خواستن کافی نیست, باید کاری کرد. ۴۰) اگر میخواهید دلیل خوب کار نکردن کارکنانتان را بدانید, کنار آینه بروید و دزدانه بدان نگاه کنید. ۴۱) جلسهای که خوب اداره نشود, حاصلی جز اتلاف زمان ندارد. ۴۲) بهترین راه پیشبینی آینده, ساختن آن است. ۴۳) یک مشتری خشنود, رضایتش را به سه نفر میگوید, اما یک مشتری ناخشنود ?? نفر را باخبر میکند. ۴۴) کسی را سرزنش نکنید, به جای بحث دربارهء اینکه چه کسی باعث وقفه در پیشرفت است, در مورد اینکه چه چیز مانع پیشرفت است بحث کنید. ۴۵) زمانی دست از کار بکشید که کار شما انجام شده باشد, نه آنگاه که خسته شدهاید صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
این فرد چه حسی در من ایجاد می کند...
در کنار او می توانم خودم باشم؟
با او می توانم رو راست باشم؟
می توانم به او هرچه می خواهم بگویم؟
در کنار او احساس راحتی می کنم؟
وقتی او وارد می شود چه حسی به من دست می دهد؟
و وقتی می رود چه حالی می شوم؟
وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان می کنم یا با او رو راستم؟
آیا او باعث می شود احساس حقارت کنم یا به خودم ببالم؟
پس با خودت روراست باش
با افرادی که در نظر تو بد خلق اند، مدارا کن
و خودت را مقید نکن که چون به صرف اینکه با کسی در سر کار و یا اوقاتی ممتد
هر روز زمانی را می گذرانی
باید او را در دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی
در دایره اول افرادی را بگذار که از صمیم جان به آنها اعتماد داری
حتی اگر هر روز آنها را نمی بینی
ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو می شود
از خودت بپرس
در مورد افکار و خواسته هایم به چه کسی می توانم اعتماد کنم؟
آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند
با این افراد و در کنار آنها، قدرتمندی...
ارزشهای مشترک با آنها داری
و با حضور آنها در زندگیت، دنیا را زیباتر می بینی
دوستان و همراهانی خارق العاده!
دایره دوم جای کسانی است که به رشد معنوی تو کمک می کنند
مربیان... آموزگاران
و شاید هم افرادی که تنها برای وقت گذرانی خوبند
بیرون رفتن و خندیدن...
چیزی به تو اضافه نمی کنند
ولی در عین حال هم باعث نمی شوند که حس بدی نسبت به خودت داشته باشی
دایره سوم همکاران و اقوامند
و شاید هم آدمهای خنثی، کسانی که نقش بسیار کوچکی در چند ساعت از زندگی تو ایفا می کنند
و تاثیر آنها نیز تنها همان چند ساعتی است که با آنها هستی
هیچ زمانی در غیر از ساعت ملاقاتشان به آنها فکر نمی کنی
و به راحتی می شود با فرد دیگری جایگزین شوند
افراد این دایره در محدوده کار و وظایفشان با تو هستند و لاغیر
دایره چهارم سر آغاز عزم راسخ توست!
آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد می کنند
افراد این دایره لزوما" با خود واقعی تو مرتبط نیستند
حتی ممکن است رییس اداره ای باشد که تنها دورادور با کار آنها در ارتباطی
افراد این دایره در زندگی اجتماعی و حرفه ات مهم هستند...
در کنار آنها نمی توانی راحت باشی
و وقتی آنها را می بینی شاید حتی آشفته و پریشان شوی
دایره آخر جای دورترین افراد است
جای آدمهایی که به تو لطمه زده اند، تحقیرت کرده اند،
کسانی که همیشه به تو انرژی منفی می دهند
و احساسات زجرآوری را با آنها تجربه می کنی
خوب اکنون که جای هر کس را تعیین کردی
اجازه نده کسانی که در دایره آخر جای دارند
مستقیما" روح و روان تو را هدف قرار دهند
نگذار کسی اولویت زندگی تو باشد، وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی او هستی...
یک رابطه بهترین حالتش وقتی است که دو طرف در تعادل باشند
شخصیت خودت را برای کسی تشریح نکن
چون کسی که تو را دوست داشته باشد به آن توضیحات نیازی ندارد
و کسی که از تو بدش بیاید، باور نمی کند!
وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی شوی
وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی
وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمی آید!
وقتی صبح بیدار می شویم دو انتخاب داریم:
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم.
انتخاب با توست...
ما کسانی که به فکرمان هستند را نگران می کنیم و حتی به گریه می اندازیم
و گریه می کنیم برای کسانی که حتی لحظه ای به فکر ما نیستند!
این یکی از حقایق عجیب زندگی است،
و اگر این را بفهمی،
هیچوقت برای تغییر دیر نیست! صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است. صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
هر روز صبح یك دقیقه وقت برای خودتان كنار بگذارید ، بنشینید و فكر كنید. یك دقیقه وقت بگذارید و كار كوچكی برای ارج نهادن به خود انجام دهید. یك دقیقه وقت بگذارید و بر آن شوید كه امروز را از افسوس های گذشته و دلواپسی های آینده پاك كنید یك دقیقه وقت بگذارید و فكر كنید یك مورد نگران كننده تا چه اندازه ارزش غصه خوردن و تنش عصبی دارد. یك دقیقه وقت بگذارید و نگذارید كه چیزهای كوچك شادمانی شما ر ا بر هم بزند. یك دقیقه وقت بگذارید و اثرات حرف های غیر منصفانه را از بین ببرید. یك دقیقه وقت بگذارید تا از افكار منفی خلاص شوید. یك دقیقه وقت بگذارید و تجربه ای لذت بخش را به خاطر بیاورید. یك دقیقه وقت بگذارید تا به تمدد اعصاب بپردازید. یك دقیقه وقت بگذارید و تصمیم بگیرید كه از هیچ كس انتظار تشكر نداشته باشید یك دقیقه وقت بگذارید و بر آن شوید كه اجازه ندهید كسی در شما احساس حقارت به وجود بیاورد و بلأخره آخرین دقیقه روز خود را به این اختصاص دهید كه تصمیم بگیرید به هیچ وجه در مورد آنچه دیگران ممكن است درباره شما بگویند یا فكر كنند نگران نباشید صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
نور درمانی Light Therapy تعريف : نور درماني ، استفاده از مغناطيسم مرئي براي مبارزه با بيماريهاست . هنرمندان و صوفيان ادعا كرده اند كه از روزگاران كهن شاهد اين اثر بوده و آن را نشان داده اند . در اين ميان مي توان به موارد و مصاديقي نظير تنوع كارها و آثار هنري نظير هنر مجسمه سازي ، هنر باستان ، نقاشي هاي بومي روي صخره و سنگ ، در استراليا و مراكز توتم سرخپوستان آمريكا اشاره كرد ، كه افرادي را نشان مي دهد كه از سوي مناطق نوري يا لنزهاي ناشي از بدن احاطه شده اند . همچنين عقيده بر اين است كه � هاله� در هنرمندهاي جوامع غربي نيزاز نوعي نور طلايي ناشي مي شود كه در اطراف سر فرد مورد آزمايش ، مي درخشد . اساس روش نور درماني درمانگران روش نور درماني مي گويند هر چند به اين روش درماني وقوف كامل ندارند ، اما نور واكنش هاي اوليه ما را در قبال مردم و موقعيتها تعيين مي كند و معيار ارزيابي قضاوت سريعتر و حساس تر از بسياري از استعدادها و توانايي هاي عقلاني است . آنها اظهار مي دارند ناآرامي كه ما گاهي در برخي از گردهمايي هاي انساني احساس مي كنيم ، ممكن است از نوعي نور ناشي شود كه از هماهنگي و همگامي با درون خود ما انسانها سر بر مي آوردو احساس نوعي آرامش در شرايط خاص احتمالا به اين معنا است كه شما از سوي نورهاي همگون و هماهنگ احاطه شده ايد . گفته مي شود نور گياهان ، حيوانات و مواد معدني به عنوان بخشي از نظام واحد هستي همواره با همديگر در ارتباط و تعامل هستند . تصور مي شود كه نور هر شخص از تمامي نورهاي منعكس شده از سلولها و مواد شيميايي در بدن فرد و همچنين از تعامل اين نورها شامل مي شود . گفته مي شود نور مرئي شبيه حالت بيضي است كه از چند اينچ تا چندين پا ----- دور بدن فرد احاطه دارد و گاهي در ناحيه سر احاطه بيشتري دارد . اين نور از هفت اشعه رنگي مختلف تركيب مي يابد كه هر كدام از آنها با عنصر خاصي از بدن همانند كار و نقش پيچيده تر آنها ارتباط دارند .همچنين گفته مي شود كه اشكال ، رنگها و استحكام و پايداري اين اشعه از شخصي به شخص ديگر فرق مي كند و نشانگر ساختار منحصر به فرد هر كس است . موارد استفاده نور درماني درمانگران روش نور درماني مي گويند هركس را ، به ويژه آنهايي كه علاقمند هستند خود را از نظر روحي تعالي بخشند و همچنين آنهايي را كه از روشهاي درماني سنتي نتيجه اي نگرفته اند ، ميتوان با اين روش درماني معالجه كرد . همانند ساير شفابخش هاي روحي ، درمانگران نور درماني قبول ندارند كه همه را نمي توان درمان كرد . روش استفاده از نور درماني يك درمانگر ، مراحل درمان را با مشاهده يا خيلي بندرت و عيني تر از طريق لمس نور بيمار براي تفسير وضعيت سلامتي وي آغاز مي كند ، مثلا يك نور كدر و تيره ، مي تواند سلامتي ضعيفي از شخص يا نياز به تغيير وضعيت او را نشان دهد . اين حالت بيمار را هر روز ضعيف مي كند . همچنين گفته مي شود حاشيه تاريكي روي برخي از اعضاي بدن نشانگر وجود بيماري است . درمانگران معتقدند از طريق نور مي توان شخصيت و احساسات و عواطف افراد را نيز مورد بررسي قرار داد . مثلا نور داراي لبه ها و حاشيه هاي نرم و چين چين را مي توان به عنوان شاخص تاثير پذيري فرد در قبال سايرين تلقي كرد ، در حاليكه كناره هاي سخت و متحرك به معناي اجتماعي بودن ، نه آسيب پذير بودن ، است و طرح و نماي سخت و بر جسته مي تواند موئد گرايش دفاعي فرد و وجود اين احساس باشد كه جهان ماهيت خصومت آميز دارد ، احساسي كه از نا امني عميق فرد ريشه مي گيرد . مثلا نور داراي لبه ها و حاشيه هاي نرم و چين چين را مي توان به عنوان شاخص تاثير پذيري فرد در قبال سايرين تلقي كرد ، در حاليكه كناره هاي سخت و متحرك به معناي اجتماعي بودن ، نه آسيب پذير بودن ، است و طرح و نماي سخت و بر جسته مي تواند موئد گرايش دفاعي فرد و وجود اين احساس باشد كه جهان ماهيت خصومت آميز دارد ، احساسي كه از نا امني عميق فرد ريشه مي گيرد . گفته مي شود رنگها نيز حائز اهميت هستند . باور بر اين است كه وجود تركيبات رنگ قرمز در حد زياد در نور شاخص عصبانيت و وجود رنگ آبي به معناي ايده اليسي بودن فرد است . پس از آن كه درمانگر ذهنيت روشني را از نور بيمار كسب كرد و احساس كرد كه به مشكل بيمار پي برده است ، مي تواند مراحل درمان را به طرق مختلف به اجرا در آورد . گاهي � افزودن � رنگ اضافي به نور كدر يا ضعيف مد نظر قرار مي گيرد يا معرفي رنگ تكميلي براي ايجاد توازن در رنگها كه قوي است ، در فرايند درمان گنجانده مي شود ، درمانگران مي گويند كه آنها اين كار را بدون استفاده از نورهاي خودشان ، بلكه با وارد ساختن در اين كانالها انجام مي دهند . بدين ترتيب انرژي معنوي جهاني و همگاني به نور سايرين انتقال پيدا مي كند . اين كار را مي توان با لمس نور بيمار با استفاده از قدرت تجسم وي براي انتقال انرژي انجام داد . كار آموزاني كه از نور براي اهداف درماني استفاده مي كنند تاكيد دارند كه بيماران نيز بايد در فرايند درمان نقش فعالي را بازي كنند . بخشي از درمان معمولا كمك به بيمار را در بر مي گيرد تا نسبت به خود ، آگاهي بيشتري داشته و با ماهيت روحي و دروني خود پيوند بيشتري داشته باشند . اين كار مستلزم پي بردن به بررسي و تقويت نور خود از طريق توان تجسم ، رنگ درماني ، صدا درماني يا حتي از طريق ترسيم ، نوشتن يا نگهداري يا مجله است . با اين وجود ، آنها اصرار دارند كه حمايت و راهنمايي درمانگر با تجربه نيز معمولا ضروري است . رنگهاي نور گفته مي شود رنگهايي كه از فرد ساطر مي شوند ، ماهيت و وضعيت فيزيكي و عاطفي وي را نشان مي دهند . آن چه در پي مي آيد يك سري راهنمايي هاي اساسي است ، هر چند تفسير مناسب نور يك شخص مي تواند پيچيده باشد ، چون رنگها بايد در ارتباط با يكديگر تفسير و بررسي شوند . *نور قرمز نور اين رنگ به عنوان رنگ زندگي و قدرت فيزيكي ، نشانگر قوي ، انرژي و حساسيت انسان است كه به معناي انسجام هماهنگي فرد به صورت يك كل محسوب مي شود . عصبانيت يا اضطراب در نور قرمز روشن ، در حاليكه عصبانيت يا حساسيت در نور قرمز تيره تجلي پيدا مي كند .وجود بيش از حد تركيب رنگ قرمز در نور مؤيد خودخواهي ، خودپسندي يا قايل شدن ارزش بيش از حد به ماديات است . از نظر درماني ، نور قرمز با پايانه هاي عصبي ، فعاليت هاي شديد بدني و غدد تناسلي قرين و تؤام است . *رنگ نارنجي اين رنگ مؤيد انرژي و سلامتي است و نشان از شخصيت قوي فرد دارد كه براي سايرين نيز اهميت قايل مي شود . اما وجود تركيب بيش از حد رنگ نارنجي نشان دهنده تاكيد افراطي روي اهداف و جاه طلبي هاي خود خواهانه فرد است . نمود آدرنال نيز به رنگ نارنجي است و غدد تناسلي و طحال نيز همين رنگ را به خود مي گيرند . اين رنگ ، همچنين ، مي تواند حاكي از وجود ترس ، توهم يا فقدان توهم در فرد باشد . * رنگ زرد هوش و خوش بيني فرد ، يا در برخي از موارد ، اضطراب يا نگراني وي در قالب اين رنگ تجلي پيدا مي كند . رنگ زرد خيلي روشن احتمالا نشانگر ضعف يا نداشتن قاطعيت فرد و زرد طلايي نشان تعالي روحي و بينش فرد است . رنگ زرد همچنين مؤيد وجود ناراحتي در لوزالمعده ، سيستم گوارشي ، باروري و وضع حمل است . *رنگ سبز به عنوان رنگ طبيعت ، پويايي و شكوفايي ، نشان از يك شخصيت با نشاط و سازگار و ذهن تنوع گراي فرد دارد . اين رنگ با غده تيموس ، قلب و سيستم گردش خون ارتباط دارد . *رنگ آبي ايده آل گرايي ، انسجام و پر هيجاني بودن فرد در رنگ آبي تظاهر پيدا مي كند . آبي روشن مؤيد استعداد و توان يادگيري روح كاوش در فرد است . رنگ آبي از نظر فيزيكي ، نشانگر غده تيروييد است و با گوش ها و حلق و تنفس و سخن گفتن فرد ارتباط دارد . * نور نيلي اين نور شاخص گرايش به اقدام و فعاليت بر اساس درك شهودي و كاوش براي پي بردن به حقيقت روحي تلقي مي شود . اين نور نشانگر ارزش هاي اخلاقي و مذموم و بي اهميت بودنجهان مادي است . وجود بيشتر از اندازه تركيب نور نيلي در نور مؤيد آرامش و نوع پرستي يا اگر از توازن و نعادل خوبي برخودار نباشد ، مؤيد رنجور بودن فرد است . رنگ اين نور همچنين با غدد مخاطي و سيستم لنفاوي فرد ارتباط دارد . * نور بنفش اين نور به عنوان رنگ شكوفايي و نشاط روح ، بينش دروني و عشق تلقي مي شود . رنگ اين نور نشانگر اندامي كشيده ، سيستم عصبي و انسجام و هماهنگي كل بدن است . * نور سياه و خاكستري اين رنگها نشان مي دهند كه نور فرد در اثر تفكرات و عواطف منفي ، اضطراب ، بيماري يا در اثر بيهوشي آسيب ديده است . * نور سفيد كمال ، ايده آل بودن و حقيقت با اين رنگ تظاهر و تجلي مي يابند . اين رنگ متعادل كننده رنگ سياه و خاكستري موجود در تركيب نور محسوب مي شود . * نكته : البته نور درماني و رنگ درماني در اصل ، يك مقوله است صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
نفوذ درقلب دیگران بدون جراحی!دیدن، شنیدن و گفتن 3 وسیله مهم برای برقراری ارتباط با اطرافیان است. در نگاه اول همه چیز بسیار ساده و پیش پا افتاده به نظر میرسد، اما شاید تعجب كنید اگر بدانید دهها و احیانا صدها كتاب در زمینه ی چگونگی بهكارگیری این حواس برای ایجاد ارتباطی موثر نوشته شده است.
در این مقاله ده پیشنهاد برای بهتر وراحت تر ارتباط برقرار کردن را مطالعه می کنید :
احساسات هر فرد قبل از هر چیز روی خود او تاثیر خواهد گذاشت. شما میتوانید از این خاصیت به نفع خود بهره ببرید. اگر احساسات منفی شما را اذیت میكنند، با مدیریت و كنترل آنها میتوانید از شر آنها رهایی پیدا كنید. وضعیت بدن خود را تغییر دهید (اگر حركت میكنید، بنشینید و بلند شوید) و مطابق با احساسی كه دوست دارید رفتار كنید. اگر با اطرافیان خود با روحیهای شاد و مثبت برخورد كنید، تاثیر بهتری روی آنها خواهید داشت.
كمی از منطق فاصله بگیرید این یك نكته كلیدی است. منطق بسیار خوب است، اما در برخوردها و در زندگی روزمره، ما موجوداتی احساساتی هستیم. ما احساسات خود را به اطرافیان خود انتقال میدهیم و متقابلا احساسات آنها را دریافت میكنیم. این یكی از دلایلی است كه گفته میشود در ارتباط با مردم زبان بدن (حالتهای چهره و وضعیت بدن) و تن صدا بیش از 93 درصد كار را انجام میدهد. معانی عمیقی در زیر كلماتی كه به كار میبریم نهفتهاند ،اما زبان، بدن و تن صدا، احساسات و افكار واقعی ما را آشكار میسازند. به این دلیل است كه توانایی تغییر و كنترل احساسات و داشتن روحیهای مثبت در حین برقراری ارتباط اهمیت پیدا میكند. روحیه و احساسات شما تاثیر بسزایی بر نحوه گفتار و حالتهای چهره و در نهایت بر روابط شما با اطرافیان دارد.
بهتر است از سه چیز اجتناب كنید ممكن است نتوان براحتی از هر سه این موارد اجتناب كرد. اغلب برخوردها یا حتی ارتباطات ما از طریق این سه مورد منفی ایجاد شده و ادامه مییابد. انتقاد، عیبجویی و محكوم كردن نوعی لذت غیرعادی ایجاد میكند. با این كارها ممكن است احساس كنید اهمیت بیشتری دارید، اما در نهایت این سه مورد ،رفتاری منفی هستند كه روابط شما را محدود میسازند.
یادآوری نكات منفی و اغراق در آن روحیه، انگیزه و سلامت روانی شما را تحتالشعاع قرار میدهد، و این میتواند شما را در دام یك چرخه ی منفی از عیبجویی و انتقاد مداوم گرفتار سازد و در نتیجه همیشه به دنبال یافتن یك مقصر باشید. با چنین روحیهای اشاعهدهنده و دریافتكننده ی احساسات منفی نیز خواهید بود، اما مردم به طور كلی به دنبال احساسات خوب هستند، بنابراین چنین رفتاری میتواند موانعی جدی در روابط شما با اطرافیان ایجاد كند.
چه چیز اهمیت دارد؟ یك پند بسیار مفید و عالی: زیاد درباره خود و زندگیتان صحبت نكنید. به جای این كار ، به صحبتهای بقیه گوش دهید، اما اگر آنها حرفهای نامربوط میزنند، اگر متقابلا به حرفهای شما گوش نمیدهند و علاقهای به داستان زندگی شما ندارند، میتوانید محیط را ترك كنید. چیزهایی كه مردم اغلب به آنها اهمیت میدهند، عبارتند از عقاید، كودكان، یك سرگرمی مخصوص، شغل و...
به اطرافیان خود بیشتر توجه كنید بسیاری از مردم روش دوم را به كار میگیرند ، یعنی تلاش میكنند دیگران آنها را دوست داشته باشند، اما این راه چندان موثر نیست. این روش به این دلیل جذاب است كه باعث رضایت دائمی از من، من و من میشود، اما دوست داشتن دیگران، شاید به این دلیل كه قانون رابطه ی متقابل در مردم قوی است، تاثیر بیشتری دارد. مردم همان گونه با شما رفتار میكنند كه شما با آنها رفتار میكنید. آنها را دوست داشته باشید ، آنها شما را دوست خواهند داشت. مایلم در اینجا این نكته را نیز اضافه كنم كه موضوع مهم در این زمینه این است كه صمیمانه و صادقانه به سایرین عشق بورزید. علاقه خالصانه شما از طریق زبان بدن و تن صدای شما انتقال مییابد.
سكان زندگی را به دست گیرید �كسانی كه به دنبال تشویق بیرونی هستند، شادی خود را در دست دیگران جستجو میكنند�. یكی از مهمترین روشها برای بدبخت كردن خود این است كه بیش از اندازه به ارزیابیهای اطرافیان خود اهمیت دهید. ارزیابی بیرونی به معنای ارزشی است كه دیگران به رفتار و گفتار شما میدهند، این كه مثلا بگویند شما زیبا، باهوش و موفق هستید. این وضعیت شما را تحت كنترل سایرین قرار میدهد و قضاوت آنها را به یك اهرم فشار روانی تبدیل خواهدكرد. یك روز احساس شادی و موفقیت میكنید، روز دیگر حالتان آنقدر بد است كه باید در رختخواب بمانید. اما اگر تنها به قضاوت خود متكی باشید، سكان زندگی را به دست میگیرید و احساسات خود را كنترل میكنید، نه به آن معنا كه از انتقادهای اطرافیان خود استفاده نمیكنید. بلكه منظور این است كه عیبجوییهای دیگران زندگی شما را بیش از حد تحت تاثیر قرار نخواهد داد.
آنها باعث پسرفت شما نخواهند شد اهمیت دادن بیش از اندازه به آنچه مردم میگویند، یك غول خیالی از آنها در ذهن شما میسازد. برای مثال ممكن است فكر كنید هر كاری را انجام دهید مردم شما را محكوم خواهند كرد. ممكن است این طور باشد، اما مردم اغلب درگیر گرفتاریهای زندگی خود هستند و چندان به كارهای شما اهمیت نمیدهند. اگرچه ممكن است این وضعیت ناامیدكننده باشد، اما از طرف دیگر باعث راحتی خیال خواهد شد و به شما كمك خواهد كرد موانع داخلی را كه شما را از انجام كارهایتان باز میدارد كنار بزنید. همان طور كه كمكم یا در یك حركت ناگهانی این موانع را كنار میگذارید، بیشتر به خود اهمیت خواهید داد، اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهید كرد و شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت، در نتیجه احساسات مثبت بیشتری در وجود شما ایجاد شده و احساسات منفی برطرف خواهدشد. در این صورت در ایجاد رابطه با اطرافیان موفقتر عمل میكنید و مهارتهای اجتماعی شما ارتقا پیدا خواهد كرد.
چه نفعی به حال من دارد؟ اگر میخواهید كسی كاری برای شما انجام دهد، ببینید آیا او به انگیزه شما برای انجام آن كار اهمیت میدهد؟ شاید او اصلا علاقهای به آنچه كه شما میخواهید نداشته باشد. او میخواهد بداند این كار چه نفعی برایش دارد. پس برای این كه به خواسته خود برسید، مزایای انجام آن كار را توضیح دهید. سعی كنید این كار را صادقانه و با نگرشی مثبت انجام دهید. اگر دلیل شما برای این كار موجه نباشد یا به صورتی قاطعانه و با اعتماد به نفس بیان نشود، ممكن است طرف شما را متقاعد نسازد و بنابراین هر دوی شما از مزایای انجام آن كار محروم شوید.
چگونه در یك بحث پیروز شویم درگیر شدن 2 نفر در یك بحث و این كه هردو بخواهند از مواضع خود جداگانه دفاع كنند، رابطه آنها را دچار مشكل خواهد كرد. تنها نتیجهای كه از یك مشاجره عاید خواهد شد، این است كه تا مدتها پس از آن هر دوی شما احساسی منفی نسبت به یكدیگر خواهید داشت و هر دوی شما در این دید منفی نسبت به یكدیگر غرق خواهید شد. خودداری از بحثها و مشاجرات غیر ضروری مهمترین پیروزی خواهد بود.
سخنان شما بیش از آنچه فكر كنید، اهمیت دارند با وجود اهمیتی كه هر كدام از این 4 مورد دارند، اما بیشتر روی سومین آنها یعنی این كه چه میگوییم - تاكید میشود. اغلب مردم در اولین ملاقات خود با سایرین به شكلی ناخودآگاه آنها را ارزیابی میكنند. ذهن به این ترتیب مردم و چهرهها را سازماندهی میكند. بنابراین درباره نحوه نگاه خود و این كه اولین احساسی كه ایجاد میكنید چگونه خواهد بود فكر كنید. درباره زبان بدن و این كه جملات را چگونه بیان میكنید بیندیشید. درباره این كه چه احساسی دارید فكر كنید ، به این دلیل كه احساس شما بر دنیای اطرافتان تاثیر میگذارد و دنیا نیز تاثیر متقابلی بر شما دارد. صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
فلورانس اسكاول شين مي گه: كلام تو عصاي معجزه گر توست! تو كتاب مقدس اومده:زندگي و مرگ در قدرت زبان است.
ما با كلامي كه بر زبان مي آوريم، قوانيني را به خودمون جذب مي كنيم.قانون شكست يا قانون موفقيت.يعني كلام ما، درست مثل فكري كه به باور تبديل ميشه، وارد ضمير نا خود آگاه مي شه و خلق ميشه. حتما" يادتون هست توي پست قبلي براتون گفتم كه چه طوري بچه غول ، يه فكر ما رو خلق مي كنه بدون اين كه به خوب يا بد بودنش براي ما، فكر كنه. ميدوني يعني چي؟فكر و گفتار با هم در ارتباط مستقيم هستند.يعني همون جور كه با ذهنمون ، به بچه غول درونمون دستور مي ديم كه برامون چي بسازه، همون جوري هم با كلاممون اين كار رو مي كنيم.در واقع بهتره بگم فكر هاي ما يا گفتاري هستند يا به صورت تصوير ذهني.
بچه غول در مورد كلام ما همون رفتاري رو در پيش مي گيره كه در مقابل فكرمون.اصلا" بگذار چند تا مثال بزنم.
مثلا" اگه من چند بار كه وسايلم رو گم كردم بگم، من هميشه همه ي چيزهايي رو كه دوست دارم ، از دست مي دم! با تكرار اين حرف، اون به يه باور تبديل مي شه. و بچه غول بيشعور(ضمير نا خود آگاه)كه عادت داره هر چيزي رو كه مي شنوه، به صورت كلي و همه جانبه ، به همه چي تعميمش بده،اون رو اين جوري معني مي كنه كه من بايد همه ي چيزهاي خوبي رو كه دوست دارم از دست بدم! عشق، پول، كار، و ...چون خودم اين قانون رو خلق كردم و اعلامش كردم! در واقع اون كلمه ي از دست دادن رو مي فهمه ،نه مفهوم واقعيش رو! و اون رو به از دست دادن همه چي ، تعميم مي ده!
يا مثلا" اگه من يه ليوان آب از دستم بيفته و بشكنه، و من بگم من به درد هيچ كاري نمي خورم! و بارها در مواقع مختلف ، اين اظهار نظر رو در باره ي خودم بكنم، اين فكر در اثر تكرار به باور تبديل مي شه.اون وقت، بچه غول ، اصلا، نمي فهمه كه من از روي عصبانيت يه چيزي گفتم! اون ميگه درسته ! تو به درد هيچ كاري نمي خوري! يعني اون كلمه ي به درد هيچ كاري نخوردن رو به همه ي معاني كامل ترش تعميم مي ده! و بعد به ما ميگه، باشه! از اين به بعد، سر هر كاري بري ،اون كار به هم مي خوره چون تو آدم به درد بخوري نيستي!
اما نگران نباشين! چون ما مراقبه مي كنيم تا فكر و كلاممون رو كنترل كنيم.درسته؟ بعلاوه، ما از همين قدرت جادويي ذهن نيمه هشيارمون استفاده مي كنيم و چيزهاي خوب خلق مي كنيم. با كلمات مثبت و فكر هاي مثبت...يعني از عصاي سحرآميز كلاممون استفاده مي كنيم و به بچه غول مي گيم : ما هميشه خوش شانسيم! ما هميشه موفقيم! ما هميشه خوشبختيم! ما در امن الهي هستيم!ما هميشه چيزهايي رو كه دوست داريم به راحتي و از راههاي عالي به دست مي آريم! ما...
ما مي تونيم، با يك حركت عصاي كلام خود، وضعيتي نا خوشايند رو ازبين ببريم.يعني به جاي اندوه، شادماني و به جاي فقر، توانگري و به جاي بيماري ، تندرستي خلق كنيم.
ما با هم تمرين مي كنيم تا با كلاممون ، چيزهاي خوب خلق كنيم. چه جوري؟ با جملات مثبت.
جملات مثبتي رو كه براي اين كار استفاده مي شن، بهشون مي گن: جملات تاكيدي.
ساده ترين و قابل استفاده ترين نوع جملات تاكيدي ، جملات تلقيني هستند.
شايد توي كتابهاي ذهني مختلف ، جملات تاكيدي زيادي رو خونده باشين. (چهار كتاب اسكاول شين يكي از همين كتاب هاست كه مرجع فوق العاده خوبيه.) اما در آغاز ما مي خوايم جملات تاكيدي تلقيني رو با هم ياد بگيريم. يعني جملاتي كه ما براي تلقين كردن به خودمون مي تونيم از اون ها استفاده كنيم. خصوصا" وقتي قبل و بعد از خواب، در آلفا هستيد، خيلي مفيده كه اين جملات تلقيني رو به خودتون بگيد. طبيعتا" به هر چيزي كه نياز داريد، به دست آوردن اون رو و داشتنش رو بايد به خودتون تلقين كنيد. مثلا" اگه غمگينيد،. بايد از جمله ي من لحظه به لحظه شادتر مي شم ، استفاده كنيد. اگه بي انرژي هستيد، بايد به خودتون تلقين كنيد آروم آروم، پر انرژي مي شيد و.....
يه اصول كلي براي انتخاب جملات تاكيدي تلقيني وجود داره، كه اين هاست:
1 _ اين جملات بايد مثبت باشند. هم مفهومشون و هم شيوه ي بيانشون. يعني مثلا" اگه شما ترسو هستين نبايد به خودتون بگين من ترسو نيستم! بلكه بايد بگين من شجاع هستم!
2 _ كوتاه باشند تا راحت تر در ضمير نا خود آگاه ما نقش ببندند. لااقل براي شروع از جملات كوتاه استفاده كنين.
3 _ زمان جملات بايد زمان حال باشه. مثلا"اگه مضطرب هستين نبايد به خودتون بگيد كه من آرام خواهم شد! نه! اگه اين رو بگين ، ضمير نا خود آگاه نمي فهمه در آينده ، در چه زماني بايد شما رو آروم كنه! يك ساعت بعد؟ فردا؟ يا صد سال بعد؟! بايد به خودتون بگين كه من الان، لحظه به لحظه آروم تر مي شم!
4 _ جملات تاكيدي بايد براي شما قابل باور باشن. (اگه مي گم براي شما قابل باور باشه چون ميزان باور آدم ها با هم متفاوته.) علاوه بر اين ، گفتن چيزي كه اصلا" براتون قابل باور نيست نتيجه ي عكس ميده. مثال بزنم؟ مثلا" يه آدمي كه اصلا" شنا بلد نيست نمي تونه به عنوان يه جمله ي تاكيدي مثبت به خودش بگه من قهرمان شنا هستم! چون ضمير نا خود آگاهش اصلا" نمي پذيره.
5 _ بهتره جملات تاكيدي يه بار عاطفي داشته باشن.چون وقتي احساسي پشت يك جمله وجود داشته باشه ضمير نا خود آگاه ما بيشتر تحت تاثير قرار مي گيره.
تمرين 1: ببينيد چي ناراحتتون مي كنه.افسردگي؟ اضطراب؟ بي خوابي؟ پر خاشگري؟و.... براي خودتون بر اساس اون يه جمله ي مثبت تلقيني بسازين و قبل از خواب و بعد از بيدار شدن از خواب، در زمان آلفا به خودتون اون رو تلقين كنيد.(و حتي اون رو به شكل تصوير ذهني كه قبلا"با هم ياد گرفتيمش، بسازيد و توي حباب صورتي بگذاريد.)اين تمرين رو جلوي آينه هم انجام بديد. يعني جلوي آينه بنشينين و به آرامي و با لبخندي بر لب ، جملات تلقيني رو براي خودتون تكرار كنين.
خوب حالا مي خوام يه تمرين تنفسي رو هم بهتون بگم. لطفا" اين رو هميشه انجام بدين. هم تو خونه، هم تو اتوبوس، هم تو محل كار و ...خصوصا"شبها توي حالت آلفا قبل از تلقين كردن به خودتون.اين مقدمه ي يه سري تمرين هاست براي مراقبه. و باعث ميشه ياد بگيريم خودمون آلفا ايجاد كنيم.
تمرين 2:سه تا نفس عميق بكشيد.تصور كنيد با هر دم، ذرات نور وارد مغزتون مي شن. با هر بازدم تصور كنين افكار متفرقه تون داره از بدنتون خارج مي شه.
تمرين 3: راحت بنشينيد. انگشت هاي هر دو دستتون رو روي پا هاتون بگذارين . راحت ، اما عميق نفس بكشين. با انگشت هاي دست، بشمريد كه عمل دم(كشيدن هوا به داخل) چند تا طول كشيده.مثلا" اگه، دم، به اندازه ي 5 تا كوبيدن نوك انگشت روي پا هاتون طول كشيده، به همون تعداد ، يعني 5 تا كوبيدن نوك انگشت روي پا، نفستون رو حبس كنيد.و بعد به اندازه ي همون 5 تا، نفستون رو بيرون بديد. (بازدم)اين تمرين رو اگه روزي 30 بار انجام بدين،خيلي براي تمرين هاي بعدي كمكتون مي كنه. ( نگين زياده، چون هر وقتي حتي توي تاكسي و اتوبوس هم مي شه انجامش داد.) پس شد: مثلا" به اندازه ي 7 ثانيه ، دم _ به اندازه ي 7 ثانيه ، نگه داشتن و حبس نفس در سينه. _ و به اندازه ي 7 ثانيه ، بازدم. (اگه اين كار رو با انگشت انجام مي ديم براي اينه كه استفاده از ساعت براي حساب كردن زمان، حواسمون رو پرت مي كنه.)
خدايا ما را در پناه خود بگير و هدايتمان كن تا با كلام معجزه گرمان، بهترين ها را خلق كنيم! صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |